هانا و دریاااااااا ...
فرشته آسمونیمممممممممم ،عزیزدلممممم
عیدت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گل من ،نفسم
چند روزی و رفتیم شمال ،شما که سری قبل کوچولو بودی تقریبا میشه گفت برای اولین بار دریارو میدی
و متوجه میشدی که قضیه چیه...
امااااااااا به ساحل که میگفتی حیاط فرشته کوچولوی من
ما قرار نبود داخل آب بریم اما به اصرار شمامامانی مجبور شد بیاد یکم تو آب و لباسم خیس شد...
خلاصهههههه چون هم آب سرد بود و هم یکوچولو باد بود شما داشتی میلرزیدی
لباساتم که خیس شده بود و منم لباس نیاورده بودم همراهم وقتی حرف میزدی دندونات همش به هم میخورد.عزیزمممممم داشتی مثل بید میلرزیدی از اون طرفم اصرار داشتی بازم بری تو آب خلاصهههههههه
مامانی مجبور شد جوراب شلواریتو دربیاره که به همین دلیل عکسات سانسور میشهههههههه چون پوشک که اب رفته توش خیلی خنده دار شده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی