♡♥♡گوشواره های دخملیییی♡♥♡
کوچولوهای نازنینمممم سلااام...
هی میخوام آپ کنم نمیشهههه که نمیشههههه...آخه دوتا فسقلی شیطون دارم من...
اول اینکه یادم رفته بگم هانا جونم مبالکههههه بالاخره مامانی همت کرد و گوشای خوشگل شما رو برای آویختن گوشواره خوشمل به دست پزشک سپرد و بلههه دیگهالان دیگه میتونی گوشواره بندازی که خیلیییی دوستشون داریییی...قصه این گوشواره ها اینه که من دوباره مریض شدم و از اونجایی که از سری قبل که مریض شده بودم و حالم خیلی بد بود درس عبرت گرفتم که زود برم پیش مامان جون که شما و خودم اذیت نشیم که یکم حالم بهتر شد و مامان جون و خاله مریم اصرار کردن که بریم خرید...مامان جون رفت داروخانه که منم درمانگاه و دیدم و گفتم موقعیت خوبیه که گوشای شمارو سوراخ کنم...البته خودم هم میخواستم یه سوراخ دیگه کنم گوشامو که وقتی دستگاه مخصوصش و دیدم ...ترجیح دادم فعلا اینکارو نکنم ...یه همچین مامان مهربون و شجاعیم من...
این بیرون رفتم یه حسن دیگه ای هم داشت که اونم این بود که صندلی ماشین برای آریا خریدممم...تا ماشین و از بابایی بگیریم
عزیز دلممم هی میری جلوی شیشه اجاق گاز که آینه هست و موهای نازت و بالا جمع میکنی با یه عشوه گوشای خودت و نگاه میکنی و کلی ذوق میکنی...یه وقتایی هم جلوی بوفه می ایستی و همین کار و انجام میدی تا تو آینه ببینی گوشواره هاتو عسلکم...البته هنوز نذاشتی گوشواره هایی که برات خریدیم و بندازم برات چون فکر میکنی دوباره همون دردو داره...