هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه سن داره
آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

عاشقانه هانا مامان بابا آریا...

حرف

1391/9/26 3:54
770 بازدید
اشتراک گذاری

حرفای خوشگل هانا دلبر

شب برای اینکه شما بخوابی و برای دیدن کارتون بیدار نمونی به اجبار از واژه هاپو برای ترسوندن شما استفاده کردم نیشخند تا شما از تخت پایین نیای...

اما...

بقیه رو میخوای بخونی برو ادامه مطلب ...

 

مامان هانا:واااااااااااای هانا هاپو اومده بدو بریم زیر پتوووووووو ...من ترسیدمممم ..... ویواشکی هاپ هاپ هاپاسترس

هانا خانوم: باااااااااااای ژیر بتووووووو بیریم باااااااای باااااااای ترسیدمممممم

خلاصههههههه پس از گذشت تقریبا نیم ساعت که من فک کردم پیروز شدم و هزار بار باهم ترسیدیم و رفتیم زیر پتو ...

هانا خانوم:از گری (حلزون باب اسفنجی) یادگرفتی خیلی بامزه مثل بچه شیر غرش (با صدای نرم و نازک) میکنی،تا مثلا هاپو رو بترسونی و میگی هاپ هاپ هاپ برووووووو مامان ترسیده و هی پشت سر هم من و بوس میکنی که مامان نترسسس هاپ هاپ هاپ رفت...

منخنثی 

هانانیشخند

ودوباره هاپ هاپ هاپ بروووووووووو مامان ترسیدههههه و دوباره بوووووس برای دلداری من

ای خداااااااااااااا

تازه اینجا بود که فهمیدم یک ساعته سرکارمنگران

وبعد میگی مامان هاپ هاپ هاپ رفت بیریملبخند

ومنخمیازهگریه

              -------------------------------------------------------------------------------------------------

  هانا جونم مکالمه بین شما وبابا که از سرکار برگشته:

هانا:سلاااااااااام

بابای هانا :سلااااااام خوبی بابایی؟؟؟؟؟؟

هانا:منونم(ممنونم)

هانا :بابا اومدی؟؟؟؟؟؟
بابا: اومدممممم

بابا:مامانی که اذیتتت نکرده؟؟؟؟غذاخوردی دخترم؟

هانا :نه

بابا:گشنته؟؟؟

هانا گشنمه

بابا:ناهار نداده بهت مامانی؟

هانا با ناراحتی :نه

منتعجب تعجب

واینگونه زیر آب مامانی و میزنی دخملممممم

            ----------------------------------------------------------------------------------------

هانا وقتی از دست مامانی عصبانی میشه

مامانی بیا بغلممممممممم

هانا:اصن بروووووووووووووووو،گهرممممممم(قهرم)قهر

            ------------------------------------------------------------------------------------------

اسامی بستگان به زبان هانا:
بابا:حسن،مامان:مامانی(چون به بابایی گفتی حسن منم بهت یاد دادم تا بهم بگی سمانه که از بابا یاد گرفتی میگی سمان)

مامان خودم (مامان جون)،مامان بابا(قرار بود بگی مامی که با اینکه بلد بودی اما گفتی می ما و جدیدا مینا)

بابای مامان:باباجون،بابای بابا:باباجون(جدیدا باباجی)

خاله ها: خاله مینا(که فعلا گاله میگی خجالت) ومریم(که همون مریم و یه چیز دیگه که بعدا به خودت میگم)

عمه ها:به دلیل اینکه عمه ها از واژه عمه استقبالی نکردند فعلا:فاطمه و فتانه:ستانه( اسم فتانه رو برای هردوشون استفاده میکنی که کاش  حداقال اون و درست میگفتی)

فائزه:فائژه(تنها ف ای که تلفظ میکنی ف فائزه است)

زن عمو:به همون دلیلی که از واژه عمه استقبالی نشد قرار شد به زن عمو هم خاله بگی و به دلایلی که خاله روهم درست تلفظ نمیکنی جهت حفظ آبرو همون افسانه میگی که البته به زبان شما اسکاته)

شوهر عمه:(عمو مصطفی:عمو مستمه که البته تکامل یافته عمو مص هست)

دایی مصطفی:(دایی)

عموها: عمو حسین(عمو حسین) عمو محمد(عمو مننننه که جدیدا عمو رو هم حذف کردی)

علی کوچولو:علی( و تقریبا تا جایی که یادم میاد اولین اسمی بود که یاد گرفتی)

پارمیدا کوچولو(دختر دایی): طفلک مجبور شده جور عمه ها رو بکشه و چون من پارمیدا و گاهی عمه صداش میکنم شما فکر کردی که اسمش عمه است و واقعا حق عمگی و به جا آورده با اینکه 6 ساشه)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

maman fataneh
9 دی 91 0:56
salam che dokhmalie nazi darid khoda hefzesh kone dost dashtin be veb aylin maham sar bezanid ta ba ham doost shim


ممنون عزیزم حتما سر میزنم.