هانا جونم دیگه مهد نمیره...اولین ولنتاین...اولین مسافرت... برای آریای کوچولوی مامان...
آریا جونم این اولین ولنتاینی بود که کنارمون بودی عزیزم... عشق کوچولوی ماکه با اومدنت زندگی سه نفرمون و شیرینتر از قبل کردی فقط اینکه هانا جونم دیگه مهد کودک نمیره... چند روزی که مهد کودک به خاطر برف تعطیل بود و نرفتی... بعدش حتی شبا هم زود خوابیدیم، صبحا هم کلی شاد بیدار شدیم، اما تا لحظه رفتن خوب بودیم که بابایی اومد دنبالت هر کاری کرد نرفتی...مامانی فکر کنم ترجیح میدی با من و آریا باشی تا بری مهد کودک...هرچی گفتم دوستت زهرا منتظرته گفتی نهههه ...کاش مهدش انقدر جذاب بود برات تا بری..بامسوول مهد که صحبت کردم گفت جلوی شما گریه میکنه وگرنه نسبت به هم سن و سالای خودش خیلی با بچه ها خوب ارتباط برقرار کرده، اصرار داشت حت...
نویسنده :
مامان هانا و آریا
4:57