هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
آریاآریا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

عاشقانه هانا مامان بابا آریا...

♡♥♡دختر ♡♥♡.......یعنی....... لبخند دلنشین خدا...

سلاااام ♡♥دختر♥♡...... یعنی ... ♡♥دختر♥♡ ......  یعنی  ...... یه دنیا عشق ♡♥دختر♥♡ ....... یعنی  ...... یه عالمه احساس  ♡♥دختر♥♡ ........ یعنی ...... عشق پاستیل ♡♥دختر♥♡ ........ یعنی  ......دنیای رنگی رنگی ♡♥دختر♥♡ .......   یعنی ...... بابایی ♡♥دختر♥♡ ....... یعنی  .......حوا برای کسی که آدم باشه...   ♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♥♡♥♡هانای نازم ،نفسم ،دخترم زندگی من روزت مبارک♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡ &...
6 شهريور 1393

روزهای خوب...♡♥♡

سلام به گلهای همیشه بهارم... از همه دوستای نی نی وبلاگی که به من و فسقلیام لطف دارن تشکرمی کنمممم...دوستون دارم دوستای گلم... مثل همیشه همه چی عالیه...دوهفته پیش رفتیم سد طالقان...جایی که آخرین بار با بابایی وقتی هانا جونم تو دلم بودرفته بودیم و به قدری این گردش دونفره و عشقولانه  عالی بود که تصمیم گرفتیم هفته بعد هم بریم...که اون هفته بعد یه چند سالی طول کشید ...ولی اینبار سد فوق العاده تغییر کرده بود... تا حد زیادی خشک شده بود ،واینجابود که میشد بی آبی و به معنای واقعیش درک کرد...تصمیم داشتم عکسهای سری قبل و این سری و بگذارم تا تفاوتش مشخص بشه اما حیف که هنوز کامپیوتر خرابهههه... خلاصه که اونروز با وجود اینکه هوا گرم ب...
2 شهريور 1393

تمام زندگییییی...♡♥♡

سلاااام  خوشملاااای مامانیی... اول از همه عاشقتونمممم... تا یادم نرفته بگم یه سانحه هوایی رخ داده و یه عده از هموطنامون  رفتن پیش خدا ... روح همگی شاد باشه...تو همون روز قطار از ریل خارج شدو بعد دوباره تو همون روز یک اتومبیل هم در آتش سوخت و  البته آتش سوزی جنگلهای گلستان و...خدا بخیر بگذرونه...یه همچین مملکت گل و بلبلی داریم ما...                                                             حالا بریم سر وقت نوشتن  از  لحظه های زیبای شما... دخمل شرین...
22 مرداد 1393
1475 25 22 ادامه مطلب

دردونه های نازنینممممم...

سلاااام  دختر زیبااای مامان ...سلااام پسر نازنینمم... اول از همه اینکه خدا هیچ کس و بی نت نکنهههه...از دست شما عزیزای دلم... گوشی بابایی به دست آریا خان...تبلت مامانی  به دست هانای ناز..ودر آخر خراب کردن کامی محصول مشترک پسملی و دخملیییی... باعث شد مامان با یه وضییییی یه وقتایی یه سر کوچولو اونم با تلوزیون به وب شما فسقلیااای شیطون سر بزنم... این روزاتلویزیون مدام خبر از کشتار کوچولوهایی رو میده که آدم هاج و  واج از صحنه های تلخش می مونه... جنگ نابرابری که دل همه رو به درد میاره...و بغض هر کسی و میشکنه...غیر از عده ای که خودشون  و کلی سیاست مدار میدونن ...این شبا خیلی  بهشون فکر می کنم...کوچول...
11 مرداد 1393

ماه میهمانی خدا...

خدایا شکر به خاطر اینکه امسال هم مارو قابل دونستی و مهمونی دعوتمون کردی... فرشته های کوچولوی من ... من یه مامان مهربون دارم که تا حدی دلسوزه که دلش نمیومد من روزه بگیرم...میترسید من اذیت بشم...الهی فداش بشم من... خلاصه که روزه هامو تا حدی که توانشو داشتم میگرفتم،اما وقتی با بابایی ازدواج کردم...وقتی میدیدم روزه میگیره منم دیگه روزه هام و کامل میگیرم... امیدوارم شما هم در آینده روزه هاتون و بگیرید و نمازتون و بخونیددد...بالاتر از همه اینکه پاک باشید و پاک زندگی کنید... دیروز مثل پارسال تصمیم گرفتم بامیه درست کنم آخه خیلی لذت بخشههههههه ... آریا کوچولو که خوابید خیلی آرومکی که دخمل ناز مامان متوجه نشه رفتم آشپزخانه و شروع کرد...
15 تير 1393

آب بازی ماه آسمونمممم ...

سلام عزیزای دلممممممم دخمل شاه پریونممم... تو این مدتی که شما فرشته کوچولوی خونه ما شدی نمیدونم چرا یک استخر نرفتیمم... جالبه که عاشق آب بازی هستی... وقتی کوچولو بودی,تا قبل ازدنیا اومدن آریا  هر روز شایدم روزی دوبار حموم میرفتی و تو وان آب بازی میکردی... البته وقتی نی نی بودی زیر آب گرم تو حموم ماساژت میدادم و شما خوابت میگرفت و من عاشقت میشدممممم اینارو گفتم تابگممم,چند روزی بود قول داده بودم که میریم پارک آبی امابه دلایلی نشد... ماه رمضان هم که نزدیک بود ودیگه فرصت داشت تموم میشد که تصمیم گرفتم به همین استخر بسنده کنیممم... آریا رو پیش فتانه جون گذاشتیم و رفتیم استخ...
13 تير 1393

ایران...شکست لذیذ...

سلام اول بگم که روز جمعه روز جشن بله برون شادی بود... عزیزای دلممم از لحظه ای که رسیدیممممم تا لحظه ای که خانواده داماد تشریف بیارن...هانا جونم مشغول قر دادان با آهنگ بووود و آریای عسل مامان همراهی  میکرد خواهر نازش و ... دخمل شاه پریونمممم وقتی چند تا نی نی آقا پسر اومدن هی مگفتی مامان به این بگو با من برقصهههه... فکرشم نمیکردم با این همه کم رویی شما بین اینهمه آدم برقصی... داداشی گلتم چشماش از خواب باز نمیشد اندازه یه عدس شده بود باز ول کن نبود و  د ...د ...   یعنی پسرک نااااازم منتظری یه آهنگ پخش بشههه ...لحظه ای درنگ نمیکنی ...دیروز تو آشپز خونه بودی که صدای آهنگ برنامه رنگین کمان و شنیدی سریع خودتو خم کر...
2 تير 1393

و خدایی که در این نزدیکیست...

دوشنبه 26 خرداد ماه ساعت 9:21 دقیقه صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دوستم رقیه جون چند بااار زنگ زده و از اونجایی که نزدیکای صبح خوابیده بودم  صدای تلفن و نشنیده بودم... نگران شدم ... که دیدم برام پیام گذاشته که بستری شدم...عزیزمممم یه نی نی کوچولوی دیگههه... خدای من یه فرشته دیگه داره زمینی میشه... استرسی وجودم و گرفته بود که نگووو...زنگ زدم تلفنش و جواب نداد...زنگ زدم به همسرشون و گفتن که هنوز خبری نیست و بستری شده...آخه رقیه جون هم دلش میخواست نی نیش طبیعی دنیا بیاد...که دکتر بعد از مدتی تشخیص میده که بره برای سزارین...برای دومین بار زنگ زدم و هنوز خبری نبود... بیمارستان هم که جواب درستی نمیداد...که مجبور شدم به مامان رقی...
28 خرداد 1393

دوست داشتنی های من♡♥♡

اینم یه عکس خوشگل از 3 تا فرشته ناااااز شب نیمه شعبان خونه مامان جون... علی آقا ماه خاله...پارمیدا ی گل عمه...هانای عشق مامان...   دیروز که از پارک رسیدیم خونه..از اونجایی که باید مدام حواسم به شما باشه سرسره ای به تازگی خریدیم توی پذیرایی گذاشتم تا یوقت مشکلی پیش نیاد... یهو دیدم آقا پسر گل مامان داره به سختی تلاش میکنه از سرسره بره بالا... وبعد از اون هانا جونم سریع رفت تا مثل آریا از سرسره بالا رفته باشه...عروسک نازمممم... ...
26 خرداد 1393

اریگامی...

عسل خانوم چند روز پیش از مهد کودک اومدی یه صورتک بامزه دستت بود،سریع نشونم دادی و گفتی مامان ببین خانوم مهندسم برام درست کرده... منظورت از خانوم مهندس مربی مهد کودکته خیلی هم دوسش داری نمیدونم چرا بهش میگی خانوم  مهندس   منم گفتم واااای مامانییییی چه موش خوشگلییییییی نگاه عاقل اندر سفیهی به من کردی و گفتی مامانی این موش نیست سگه خلاصه کلی از خودم نا امید شدممم و البته به روی خودم نیاوردم و گفتم همون دیگه چه سگ خوشگلیییی هانا جونم دستت درد نکنه خیلیی به روم نیاوردی مادر فقط هر از چند گاهی یاد آوری میکردی که مامان این سگه یکهو یاد کتابی افتادم که حدودای یک سال و نیمه بودی که فائزه جون برات خریده بود به اسم اریگا...
26 خرداد 1393